00:00
00:00
ديوان حافظ غزليات 24
16 بازدید
احمدرضا یداللهی 247 دنبال کننده
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آيد. بر سر آنم که گر ز دست برآيد. دست از طلب ندارم تا کام من برآيد. چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد. زهي خجسته زماني که يار بازآيد. اگر آن طاير قدسي ز درم بازآيد. نفس برآمد و کام از تو بر نمي آيد. جهان بر ابروي عيد از هلال وسمه کشيد. رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد. ابر آذاري برآمد باد نوروزي وزيد.