00:00
00:00
ديوان حافظ غزليات 43
23 بازدید
احمدرضا یداللهی 247 دنبال کننده
در سراي مغان رفته بود و آب زده. دوش رفتم به در ميکده خواب آلوده. از من جدا مشو که توام نور ديده اي. دامن کشان همي شد در شرب زرکشيده. از خون دل نوشتم نزديک دوست نامه. چراغ روي تو را شمع گشت پروانه. سحرگاهان که مخمور شبانه. اي که با سلسله زلف دراز آمده اي. مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي. اي که بر ماه از خط مشکين نقاب انداختي.