00:00
00:00
...در حال بارگذاری

رمان هیراد پارت ۴

28 بازدید

    گزارش فیلم
    ༺ roman_hiraad ༻ ༺ roman_hiraad ༻ 11 دنبال کننده

    رمان هیراد پارت چهار ............................................................................................................... مهری: خیلی میترسیدم ، که یهو دکتر اومد و گفت باید معاینه بشه مامان فاطمه: همش هی خدادا خدا میکردم که حالش زود تر خوب شه مهرداد : یادمه دیروز سرش گیج رف گفتم چی شده گفت نمیدونم بابا خسرو: میترسیدم حمید چیزیش شده باشه خدانکنه زبونم لال اتفاقی براش بیفته .................چند روز بعد................... مهری : همه رفته بودن خونه من منتظر موندم ببینم مشکل حمید چیه دکتر: خانم منشی! نفر بعدی مهری : منشی به من اجازه ورود رو داد ولی ایکاش مرده بودم و جواب دکتر رو ندیده بودم حمید تومور مغزی داشت همش با خودم میگفتم که به مامان بابا چی بگم رفتم پیش حمید حمید: چی شد جواب چی شد مهری: حمید تو تو تومور مغزی داری حمید: خب که چی مهری: یعنی انقدر بیخیالی به مامان و بابا چی میگی حمید: میگم که چیزی نیس سرما خوردگی عادیه مهری : اها پس اوناهم باور میکنن حمید: خب پس واقعیت و میگم مهری : چی بگم حمید : گوشیم زنگ خورد مهرداد بود مهری: کیه حمید: مهرداد مهری: جواب نده بذار رو گوشیه من زنگ بزنه بهش بگو مهری هنوز جواب و از دکتر نگ... حمید: تلفنو جواب دادم و حرف مهری رو قطع کردم .............................................................................مهرداد: سلام حمید داداشی خوبی حمید: خوبم تو خوبی مهرداد: مهری جواب ازمایشو گرفت؟ حمید: اره مهرداد: خب چی گفت حمید: ببین من تومور مغزی دارم مهرداد : چی تومور مغزی داری شوخی میکنی حمید: شوخیم چیه بابا راس میگم مهرداد : حمیدخب به مامان بابا چی بگم حمید: حقیقتو مهرداد: حمید حالت خوش نیستا حمید : خودتو بذار جای من چی میخواستی بگی مهرداد: نمیدونم ولی خب حمید : خب خب نداره دیگه بهشون بگو مهرداد : باشه خدافظ سلام به مهری هم برسون حمید :خدافظ به مامان و بابا هم سلام برسون ............................................................................. مهری: اخر کار خودتو کردی حمید: دورت بگردم اخه بیا اینجا یه دقه فوقش که چی یه عمل ساده میکنم بره دیگه مهری: حمید جان دورت بگردم تو اینهمه خونسردی رو گیگی چند میخری حمید : خونسردی با قیمت مناسب فقط هزار تومان خیلی ارزان است مهری: هعیی امون از دست تو حمید خب من تورو دوست دارم اگه خدایی نکرده واست اتفاقی پیش بیاد چی حمید: نه هیچیم نمیشه نگران نباش ............................................................................. رمان هیراد اینم از پارت ۴ منتظر پارت پنج باشین