00:00
00:00
...در حال بارگذاری

رمان~عشقم رو باور کن~پارت ۱

14 بازدید

    گزارش فیلم
    انیمیشن باحال انیمیشن باحال 0 دنبال کننده

    عشقم رو باور کن_پارت ۱ بی خیال اینکه فردا کریسمس هست روی میزش نشسته بود و چایی میخورد.اهمیت نداشت فردا چه روزیه.ازش متنفر بود....متنفر. ناگهان در اتاقش به صدا درامد _ادرین؟داداشی. ''بیا تو فیلیکس _میدونی ساعت چنده؟ نه چنده؟ _ساعت ۲ شبه.نمیخوابی؟ چرا میخوابم. _باشه.هرجور مایلی.خواستم بگم اگه نمیخوابی بیا پایین با منو و ادرینا فیلم ترسناک ببین. نمیخوام.خودتون ببینید. _خیلی خب باشه خشک. شب بخیر _شب خوش و در اتاق رو میبنده هوفففف.خیلی روی م.خ.ن. یه شب از ترس میان پیش من میخوابن یه شب برای مسخره بازی با بالش هنو میزنن.اینا هنوز بچن ولش کن... نمیخواد بخوابم..هنوز کارای شرکت موندن .کلی طرح هست که برسی کنم. *فردا صبح* فیلیکس:دیشب منو و ادرینا تا صبح فیلم دیدم برای همین داخل اتاق من هردومون خوابمون برد.در اتاق رو باز کردم و رفتم بیرون.لامپ اتاق ادرین هنوز با اینکه صبحه روشن بود معمولا شبا لامپ رو خاموش میکرد و یه شمع روشن میزاشت. مری:اخیششش .کلاسش تموم شد معلمه ی ...... ازش متنفرم..هروز ۶۰۰ صفحه مشق میده...(چه خبرشه؟) سوار ماشینم شدم و صدای اهنگ رو تا اخر بلند کردم .................................................................................. رسیدیم..خونه مون خیلی بزرگ نیست ولی خب دیگه من همچنان دوسش دارم.درسته مثل مال پولدارا استخر و اینا نداره ولی همچنان دوستش دارم. داشتم در خونه رو باز میکردم که یکی دستاش رو روی چشمام گذاشت - من کیم؟ مری:لوکا. لوکا :اره درسته.بزار من در رو باز کنم. مری:باشه لوکا در و باز کرد و وارد خونه شدیم. خاله روی مبل نشسته بود و قهوه میخورد بابا هم سرکار بود و مامان داشت دونات درست میکرد. لوکا:من میرم بیرون -خیلی خب باشه رفتم و روبه روی مامان وایستادم :بابا هنوز نیومده؟ سابین:نه.امسال کارش از قبل بیشتر شده واسه همین دیر میاد خونه _باشه. از پله ها بالا رفتم و روی تختم دراز کشیدم.چشمام کم کم گرم شد و میخواستم بخوابم که صدای زنگ گوشیم از خواب پروندم.......پارت بعد ۵ لایک میسیییی