00:00
00:00
...در حال بارگذاری

رمان~عشقم رو باور کن~پارت ۳

4 بازدید

    گزارش فیلم
    انیمیشن باحال انیمیشن باحال 0 دنبال کننده

    مرینت:کیه لوکا:مرینت منم مرینت:سلام لوکا خوبی؟ لوکا:خوبم مرینت آماده شو بریم مرینت:آماده ام کجا؟ لوکا:بریم سوپرایزه از زبان مرینت:رفتیم برج ایفل سوار آسانسور شدیم رفتیم طبقه آخر آسانسور که وایساد اونجا اون پسره چشم سبز رو دیدم حدسم درست بود یجورایی...داشت تبلیغ ادکلن میکرد بال بسته بود به کمرش قشنگ شبیه فرشته ها شده بود با لباس سفید و بال های درخشان فرشته ی زندگیم توی فکر بودم که لوکا گفت:مرینت من یادم رفت یچی بگیرم بخوریم همینجا بمون تا برم مرینت:باشه برو.....عکاس آدرین:خب تموم شد من وسایلو جمع کنم از زبان آدرین:اوه بلاخره این کار مسخره تموم شد اونجا بودم که یهو چشمم خورد به اون دختر چشم و مو آبی یه پیرهن قرمز هم پوشیده بود اوه خدا خیلی خوب بود رفتم جلو و گفتم:سلام من همسایه تون هستم یجورایی مرینت:آره همون که تو بالکن قصر بود آدرین:اره دقیقا خب میگم ام اسمتون چیه؟ مرینت:من من مرینتم مرینت دوپان چنگ آدرین:او خوشبختم منم آدرین آگرست ام حالا باید برم میبینمت بای مرینت:بای وای چقد جذاب خدااا لوکا:مرینت اومدم بستنی گرفتم مرینت:اوهوم اوکی لوکا:این عکاسا کجا رفتن؟ مرینت:کارشون تموم شد لوکا:عه اها آدرین آگرست بود اون معروفه مرینت:جدی میشناسیش لوکا:اره تبلیغش همه جا هست مرینت:آها باش بستنیامون تموم شد بریم؟ لوکا:نه چرا منظره رو ببین و حال کن مرینت:نه من خستم شده لوکا:باشه بریم از زبان مرینت:رسیدیم خونه مستقیم رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم رفتم تو بالکن هوا بخورم آدرینو دیدم داشت با یه دختری حرف میزد اونم مو طلایی بود و چشمای سبزی داشت من که گفتم اون یکیو داره که ع*ا*ش*ق*شه خیلیم شبیه همن بیا اینم شانس مایه گوشیم زنگ خورد ورداشتم دیدم لوکاس واییی بازم این پسره چقد باید تحملش کنم اه جوابشو ندادم و گوشیمو بی صدا کردم دیدم دختره رفته تو آدرین هم منو دید سلام کرد منم براش دست تکون دادم و رفتم تو آدرین:واو دوباره این دختره انگار که یه حسی بهش دارم ولی اون تا منو دید رفت تو نمیدونم ولی خیلی شبیه بلوبریه چقد نازه حتما اگه دوست شدیم بلوبری صداش میکنم.........پارت بعد ۱۰ لایک ۶۰ تایی شدیمااا باید حتما حمایت کنین باییی