00:00
00:00
...در حال بارگذاری

رمان پونی کوچولو قرار است پونی باشیم پارت ۹

28 بازدید

    گزارش فیلم
    mr Snake )Eva.zz) mr Snake )Eva.zz) 10 دنبال کننده

    رمان پونی کوچولو قرار است پونی باشیم پارت ۹: داستان های دور آتش کار کریسالیس با مو های کلوزی تموم شده بود یه بافت دو گوشی ناز و کوچولو:   خیلی ناز شدی . کلوزی جواب داد: ممنون  کریسالیس جونم، خوب میشه حالا بریم سراغ داستان؟ تیرک جواب داد: باشه اول من یه چیزی تعریف میکنم ترسناک نیست اما .... باحاله وقتی منو اسکورپان کوچیک تر بودیم یه افسانه برای خودمون داشتیم به اسم ماه کامل بی ستاره . کریسالیس پرسید: چی ؟ واستا این رو منم وقتی کوچیک بودم ، داشتم همیشه با چنچلینگ ها هم سن خودم.. خودت بگو کیف اش بیشتره. تیرک شروع به گفتن ابرهایی توی آسمان پیدا شدن کریسالیس گفت: میگم تا وقتی بارون نگرفته بیاین بریم توی اون غار رو به رو .سه دوست ما به طرف غار دویدن و دوباره شروع به روشن کردن آتش کردن و تیرک هم ادامه داستان رو گفت . بعد نوبت کلوزی شد: اسم این داستان هست محو شونده غیب کننده . در زمان های خیلی خیلی هر کسی که مراقب وسایل خود نبود آن را به طرز خیلی عجیبی گم می کرد و این کار محو شونده غیب کننده بود ، موجودی که مثل سایه می آمد و میرفت اما دیده نمیشد برای همین محو شونده نام داشت روزی پونی کوچکی ماشین کوکی خود را  کنار درخت رها کرد و به خانه رفت یک در بعد برگشت تا ماشین خود را بردارد و اون موقع بود که با موجودی شبیه سایه اما آبی رنگ با موهایی طوسی و چشم هایی کاملا سیاه آمد و.... داستان که تمام شد کریسالیس و تیرک خشک شان زده بود داستان کلوزی ترسناک تر از انتظار آنها بود . وقتی همه خواب شون برد تیرک بیدار شد و رفت پیش کریسالیس: هی هی اون ... اون جا که می خواستیم راه بیفتیم تو چیزی میخواستی بگی؟ درباره زنگ؟ : آره راستش .... فکر نمی کنم اون کسی که برای اولین بار زنگ گروگارد رو برد کوه اورهوف یه پونی بوده باشه . : منظورت چیه ؟ : خوب یعنی ... یه نفر بوده یه جادو ی زیادی بلد بود در واقع... جادوی تغییر شکل رو هم داشته. : یعنی می خوای بگی که... : آره شاید اون نفر دیسکورده باشه . ادامه دارد....