00:00
00:00
...در حال بارگذاری

صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد

6 بازدید

    گزارش فیلم

    صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد دل دیوانهٔ ما را به نو در کار می آورد من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن که روی از شرم آن خورشید در دیوار می آورد به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بیگه کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود اگر تسبیح می فرمود اگر زنّار می آورد عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد عجب می داشتم دیشب ز #حافظ جام و پیمانه ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد