ادامه پارت ۱۱ رمان قرار است پونی باشیم
2 بازدید
mr Snake )Eva.zz) 10 دنبال کننده یک صدا داد زندند کریسالیس خوشحال شد من سمت لاوین پرتو شلیک کرد بعد نوبت لاوی شد و کریسالیس ترپورت کرد و پرتور به سنگی برخورد کرد و اون رو تیکه کرد پرتوی بعدی کریسالیس لاوین پرتالی درست کرد و پرتو جادو صاف از بالای سر کلوزی رد شد : هی به بچه چی کار داری کریسالیس این رو گفت و بعد بالای سر لاوین ترپورت کرد و از بالای سر بهش حمله کرد و اون رو زمین زد بعد لاوین این کار رو با جادو کرد و گفت : جالبه خیلی جالبه هیچ طلسم خواستی بلد نیستی نه؟ کریسالیس عصبی شد و خواست یه چشمه از مهارت جادوی خودش رو به اون نشون بده اما همان لحظه بود که به خودش آمد: اوه تو میخوای جادوی من رو ضعیف کنی و خودت برنده باشی. و من هرگز نمی گذارم این اتفاق بی افته بعد پرتویی به سمت لاوین شلیک کرد و باعث اون روی زمین سقوط کند و تاجش هم از روی سرش افتاد : تا تو باشی تا دوباره با من در نیوفتی ، من کریسالیس هستم تنها و بهترین ملکه تغییر شکل دهندگان و محافظ آنها و هر کی آنها و کسانی که دوست دارم را آزاد دهد با خشم جادوی من مواجه می شود. لاوین با حالتی عصبی به او نگاه کرد و بعد به نوری زرد با خط سیاه تبدیل شد و غیب شد و درست چند ثانیه بعد با همان نور شهری ظاهر شد تیرک نفس نفس زد و همه یکصدا گفتند : امپراطوری نیمه شب ؟ این داستان ادامه دارد......