00:00
00:00
...در حال بارگذاری

عشق بی پایان پارت 1 ( داستان تو کپشن نوشته شده )

139 بازدید

    گزارش فیلم
    ❤️⭐Jennie ⭐❤️فالو ✅فالو ❤️⭐Jennie ⭐❤️فالو ✅فالو 3 هزار دنبال کننده

    مرینت : امروز هم یک روز عادی بود با یک شرور عادی و با یک کت اعصباب خورد کن شب شده بود دیر وقت بودتیکی : مرینت چیزی شده چرا تو فکری؟مرینت : هیچی تیکی دلم برا استاد فو تنگ شده اگه من یک معجزه گرو گم نمی کردم و کلویی اونو پیدا نمی کرد، اگه من به حالت عادیم بر می گشتم و وارد خونه استاد فو می شدم شاید استاد فو حافظه خودش رو از دست نمی داد من بدترین لیدی باگ دنیام اگه....................................... تیکی : بس کن مرینت خود استاد گفت که تو بهترین لیدی باگ هستی استاد فو به تو اعتماد کرد و جعبه مجزه گر هارو به تو داده نباید ناراحت باشیمرینت : ممنون تیکی ولی من واقعا...... تیکی : مرینت کافیه باید بخوابیم دیر وقته مرینت : باشه تیکی شب بخیرتیکی : شب بخیر صبح روز بعد خانم معلم : نینو نینو : حاضر خانم معلم : آلیا آلیا : حاضر خانم معلم : مرینت مرینت : حاضر خانم معلم : لایلا خانم معلم : لایلا غایبه خانم معلم : کلویی خانم معلم :کلویی غایبه خانم معلم : سابریتا سابریتا با لبخند گفت: حاضرآلیا : مرینت سابرنا خیلی مشکوک می زنه اون همیشه با کلویی بوده و وقتی کلویی نباشه خیلی ناراحت می شه مرینت : شاید از دست کلویی خسته شده آلیا : فکر کنم آره مرینت : وایی آلیا یک شرور اونجاست آلیا : آره ( همه فرار کردن به جز آدرین و مرینت) مرینت : تیکی دختر کفشدوزکی....... صدای پا اومد ناگهان یک کسی بیرون اومد و تغیر شکل مرینت رو کامل دید و هویت مخفی اونو فهمید لایک ️ کامنت️ یادتون نره اگه 20 تا لایک بخوره ️پارت 2 هم می سازم️