00:00
00:00
...در حال بارگذاری

پارت سوم رمان سخت عاشق

17 بازدید

    گزارش فیلم
    guitarist guitarist 32 دنبال کننده

    رهام به مرور سر دردم بیشتر میشد و امان رو بریده بود نمی تونستم بخواب سر گیجه داشتم به زور خوابیدم بهتر شده بودم یک هفته گذشت رفتم خواستگاری لنا و بابای لنا به سختی قبول کرد دوهفته بعدش عقد کردیم لنا یک هفته بعد از عقدمون با رهام رفته بودیم بیرون رهام پشت ماشین بود و داشتیم می رفتیم لباس های عیدمون رو بخریم که دیدم ماشین داره کج می ره لنا:(با جیغ) رهام حالت خوبه رهام ماشین رو یواش نگه داشتم دوباره اون سردرد های لامصب بود اون سر گیجه ها سرم گیج میرفت که از موقعیت استفاده کردم که لنا نفهمه رهام:اه اونجا رو نگاه کن یه لباس فروشی برو لباس هایش رو نگاه کن لنا رفت ناگهان امیر زنگ زد گفت با فرزاد و ساره و النازخودشون قرار برن گردش گفت شما هم میاین قبول کردم