00:00
00:00
...در حال بارگذاری

رمان عشق ناگهانی پارت اول/رمان میراکلس کپ مهم

352 بازدید

    گزارش فیلم

    بیدار شدم ، تیکی گوشیمو اورد و ساعتو بهم نشون داد ساعت ۹:۳۳ بود!!! مدرسه ۲ساعت بود که شروع شده بود سریع پریدم از تخت پایین و سر خوردم به سمت کمدم یه لباس کشیدم بیرون و از پله ها دویدم پایین تا مدرسه دویدم انقدری که نزدیک بود بخورم زمین!به مدرسه رسیدم و پام به کاشی های زمین گیر کرد و خوردم زمین ولی خب ادرین دقیقا جلوم وایساده بود و شیرجه زد و منو گرفت ادرین:سلام مرینت !خوبی؟ من:اممم ممنونم عالیم ادرین لبخندی زد و گفت:مرینت امروز پنجشنبه هست! من:واقعاااا ادرین :اره مرینت منم امروز کلاس شمشیر بازی دارم بیا داخل بشین اگه هم دوست نداری بشینی داخل من به نحافضم بگم تا تورو به خونت ببره من:نه مشکلی نیست میشینم داخل ممنونم ادرین : باشه عزیزم گونه هام قرمز شدن:° *** کلاس ادرین تموم شد و ادرین پیشنهاد کافه رفتن داد ما رفتیم به کافه کنار برج ایفل و ... ادامه دارد وقتی به ۲۰ لایک برسه پارت ۲ میزارم اقا قرار بود اسم این رمان عشق بی پایان باشه ولی خب خیلی نمیخورد بهش و اسمشو به عشق ناگهانی تغییر دادم