00:00
00:00
...در حال بارگذاری

کنارم باش پارت 5 کپشن

8 بازدید

    گزارش فیلم

    #رمان کنارم باش،تا ابد فصل دومـ Part 5 امیر: با اشک زیر زانوی دیانا رو گرفتم و بغلش کردم و سمت ماشین رفتیم. انقدر گریه کرده بودم چشمام میسوخت و قرمز شده بود. شیوا_امیر داداش الان میرسیم بیمارستان. میرسیم خودم بهش دستگاه اکسیژن وصل میکنم یه سرم میزنم بهش حالش خوب میشه داداش. نگران نباش (سخن نویسنده:شیوا پزشک هستش ولی خب بازم تو فصل اول حال نداشتم بیوگرافی کامل بدم:\) +باشه شیوا. مرسی. با صدای ترمز ماشین رهام متوجه شدم که رسیدیم دم بیمارستان. شیوا: رسیدیم بیمارستان. پرستار_سلام خانم نظری خوب هستید؟ +سلام سلام خوبم الان وقت این حرفا نیست. خانم مهرابی رو که می شناسید؟ پرستار_بله بله خانم نظری میشناسمشون ایشونو. بلا به دور اتفاقی افتاده؟ امیر با چهره ی عصبی همراه با اشک و گریه گفت امیر_خانم الان وقت این حرفاست؟ همسر من حالش بدهه! شیوا_امیر داداش آروم باش. مریم (پرستار) تو هم به جا احوال پرسي دکترا رو صدا کن بگو یه برانکارد بیارن دیانارو ببرن آی سیو زخمای خانم مهرابی رو ببندن. پرستار_ چشم خانم دکتر. امیر همونطوری که دیانا بغلش بود گفت: امیر_مرسی شیوا. اگه تو و داداش رهام نبودی نمیدونستم چطوری باید کجا میرفتم:) +خواهش میکنم امیر بلاخره دیانا عین خواهرمه. رهام رفت سمت امیر و شونش رو بوسید. مریم همراه با چند تا از دکترا برانکارد رو آوردن. امیر همونطوری که اشکاشو پاک میکرد دیانا رو روی تخت برانکارد گذاشت. رهام: 1 ساعتی میشد که امیر تو فکر کنارم نشسته بود و گریه میکرد. +امیر داداش اینطوری میبینمت حالم بد میشه توروخدا نکن. قلبت درد میگیره ها! امیر_نه رهام من خوبم نگران نباش. فقط یه کوچولو ناراحتم. بعد با صدای بغض و شدید تر شدن گریش گفت امیر_فقط یه کوچولو:) +اشکاتو پاک کن داداش!الانم من میرم یه چیزی واست بخرم 5 ساعته تو اون لونه شغالِ اون پسره ضعف کردی! امیر: تا اومدم بگم نمیخواد شیوا از iSU اومد بیرون. با لحن نگرانی گفتم: +شیوا دیانا چیشد؟ حالش خوبه! شیوا_یه کوچولو سطح هوشیاریش اومده بالا. خوبه ولی الان نمیشه ببینیش باید بهتر شه بیاریمش بخش. +باشه آبجی مرسی. من میخوام برم قدم بزنم. رهام_امیر بیام باهات؟ +نیاز نیست داداش میخوام تنها باشم . رهام_باشه امیر. کاری داشتی زنگ بزن. +باشه. خدافس رهامو بوس کردم و با شیوا خدافظی کردم(سخن نویسنده و دیانا:نه توروخدا بیا بوس کن شیوا رو آبجی آبجی میکنی:\)از روی صندلی پالتومو برداشتم و کلاه نقاب دارمو سرم کردم. از در بیمارستان رفتم بیرون رفتم جای همیشگی. ......