00:00
00:00
...در حال بارگذاری

داستان واقعی زیبای خفته در کپشن ( اگر ویدئو اش را بگذارم آپارات پاک میکند )

28 بازدید

    گزارش فیلم
    کانال کیمیا کفاشان کانال کیمیا کفاشان 187 دنبال کننده

    داستان اصلی ما از اینجا شروع میشه که زیبای خفته که یه پرنسس بوده دست میزنه یه دونه از این به بعد از این سوزنها که دیدیم و و سوزن گیر میکنه زیرا ناخنش و باعث میشه که کلاً بیهوش بشه و بره توی کما پدر زیبای خفته که نمیدونست که این بچه تو کماست فکر می کرد که مرده یه قصری و دور بدنش که فکر می کرد و جسدش میسازه و اون رو میکنه مقبره زیبای خفته چند وقت بگذره تا اینکه شاهدیه داشت از آنجا رد میشده که اینقدر زیبا رو میبینه به تصمیم بگیره بره توش ببینه چه خبره وقتی میره اون تو بدن خفته زیبای خود را پیدا میکنه و شیفته زیبایش میشه حس می کنم که بیدارش کنه تکونش میده صداش میکنه اما قاعدتاً بیدار نمیشه واسه شاه این فکر میکنه که این جسد و مردم فکر کنه زنده است و بیدار میشه تصمیم میگیره چیکار کنه تصمیم میگیره به این زن بیهوش تجاوز بکنه بله درست شنیدید اما باز داستان ما اینجا تموم نمیشه بعد اینکه این بلا رو سر زیبای خفته میاره و میره اتفاقی که می افتد اینکه زیبای خفته حامله میشه نه یه دونه بچه بلکه دوقلو حامله میشه بعد از اون نه ماه که هنوز توی کما بوده بچه ها را به دنیا میاره چجوری با کمک اون پریایی که توی کارتون شان دیده بودین پریا کمک می کند که این بچه به دنیا بیاد و بعد از آن هم کمک می کنند که زیبای خفته که تو کما بوده بهشون شیر بده کمک های سری بزنه ببینیم بیدار خواب بیدار و به توضیح میده که این بچه هایی که میبینی حاصل عشق ورزیدن زوری خواب من به تو بودن یه جوری تو این داستان که هیچ وقت می خواند واقعیتی شکلی باشه این زیبای خفته مثل اینکه گفته اوکی باشه و همین جا از تمام وضعیتی بدتر و بدتر و بدتر هم میشه این شاه یک زنی داشته خودش و بعد یه مدت که پیش از زیبای خفته و بچه ها چگونه و شیفته اینا میشه برمیگرده به کاخ خودش اما وقتی برمی گردد و کاغذ زنش که ملکه اینکه خوده شانه میکنه بچه های داره میاره و بعد از منشی شاه میپرسه و منشی براش داستان میگه این ذهن انقدر عصبانی میشه که نامه ای از طرف شاه میده به زیبای خفته روش میگه که من دلم برای بچه هام سنگ شده و می خوام ببینمشون از لطفاً مرا بفرست به کاخ تا من چند روز پیش شما باشم با خودم فکر میکنه که این پدر و جوشکاری نامه را داده میگه باشه و بچه ها رو میفرسته اما وقتی که بچه ها به قتل می رسند بلکه دستور میده که آشپز قصر این بچه ها را به سوپ تبدیل کنه و بده به شاه تا شاه بچه های خودشو بخوره باورتون میشه که داستان اینجوریه خداراشکر آشپزی این کارو نمیکنه و جای دو تا بچه دو تا بره رو میندازه تو سوپ و از اون بچه ها رو میفرسته به خونشون اما به ملکه دیوانه چیزی نمیگه امشب همینطور که شاه داشته باشم میخورده ملکهی تیکه های نوجوان بهش مینداختم یه جوری که انگار میخواست بهت بفهمونه که داری بچه های خودتون می خوریم اما شاه بالاترین نمیفهمه و عصبانی میشه و فقط بیش از قصر بیرون نزنه رفته بوده و از آن ملکه خوشحال بود اما هنوز انتقامشو کامل نگرفته بوده و برای همین نام حمیده به زیبای خفته نماینده خودت پاشو بیا اینجا دلم برات تنگ شده وقتی زیبای خفته می رسد قشم یک ترکیب و مردم و زنده زنده می خوام آتیش بزنم زیبای خفته تصمیمم اینه که یه درخواست آخر از اینکه داشته باشد و بهش میگه که اجازه بده که من لباسهام رو در رو رفت و بعد منو بسوزون دل ملکه فقط به خاطر این لباس های زیبای رو داشته باشه تصمیم میگیره که اجازه بده زیبای خفته لباس هاشو در بیاره و مال خوده ملکه باشه زیبای خفته شروع می کنه خیلی آروم و خیلی آرومی لباس دراوردن جیغ زدن خیلی زیاد در حدی که شاه بیرون از قصر خود صدای اونو میشنوه و میاد تو و وقتی که لخت لخت بوده و داشتن شروع می کردند که آتشش بزنند به ملکه میگه این چه کاریه که داری میکنی ملکه میگه نه تنها که داشتم این زنیکه رو آتش میزدم بلکه بچه هات هم بهت دادم تا بخوری شاه که وحشت میکنه دستور میده زنش و منشی خودش و آشپزو آتش بزنند ولی وقتی نوبت به آشپز میرسه آشپز میگه من بچه هاتو بهت ندادم بخوری و بچه هات سالمن و به آشپز جایزه میدن و تا آخر عمر کنار هم زندگی می کنند