00:00
00:00
زمزمه عالم
5 بازدید
Hesn 67 دنبال کننده
گلاب را به بیرق ها و کتیبه ها پاشیدم دلم گرفته بود فرو ریختم در خودم قایم کردم اشک های صورتم را در پس پرچم ها... سرخی خورشید تابید بر تن سرخ ماهی های حوض کوچک. زن همسایه دیس های حلوای عربی را لب ایوان گذاشت... بابا اوستا دم گرفته بود و هنگام زدن بیرق ها می خواند: بازاین چه شورش است که در خلق عالم است و من زیر لب زمزمه می کردم: ماهِ آه ات آمده غوغا کند در دل عالم...